دلم باران میخواهد ... دلم باران میخواهد ... باور کن !
دلم دوباه خیس شدن زیر باران را می خواهد ! دلم میخواهد
دوباره چتر را به خاطر مادر یواشکی روی پله بگذارم و بروم ! و وقتی برگشتم
صدای اعتراضش را بشنوم که میگوید چرا چتر را نبردی ... !
دلم برای صدای باران تنگ شده !
دلم میخواهد باران ببارد و باز این شعر ذهنم را قلقلک دهد :
وای باران باران !
شیشه ی پنجره را باران شست ، از دل من اما ، چه کسی نقش تو را خواهد شست ...
 دلم باران میخواهد که باز دوتایی برویم زیر باران و پیاده
برگردیم ... البته بارانی که حال ما را نگیرد ... یادت می آید ... چند بار
این آسمان حال ما را گرفت ؟ چقدر بد و بیراه گفتیم به آسمان ؟ چقدر به این
ضد حال خوردنمان خندیدیم ؟
دیروز باران بارید ... اما بارانی نبود که من میخواستم  ... باران بود اما تو که نبودی ... !

نظرات شما عزیزان:

نوشین

ساعت20:38---16 آذر 1391

[وب سایت]

سلام
واااااااااااای عالی بود خیلی خوشم اومد دوستم من عاشق بارونم عاشق بارونی که نم نم باشه بارونی که من باشمو عشقمو ی جاده خلوت پیش رومون

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: